فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
محمد صادق محمد صادق ، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
علی عباسعلی عباس، تا این لحظه: 1403 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

فاطمه زهرا گلی از گلهای بهشت

92.2.15

1392/5/30 18:01
1,261 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم 

عزیزم می خوام امروز از شیرین کاریاتو شیرین زبونیات بگم نازنینم امروز شماچندتا حرف وجمله زیبا گفتی کنار پنجره ایستاده بودی بهت گفتم نیوفتی شما هم جواب دادی میافتم کلم اون عیاد.بعد از چند دقیقه داشتی کارتون نگاه میکردی که یهو گفتی مامان نینی گلیه می کنه .امروز شعر عموزنجیر بافت وبا خودت زمزمه میکردی و میگفتی عمو زنجیل باف بله با کمک من میگفتی بابا اومد !!!!!!!!!!!با با جی جی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بابابستنی

 گوشی موبایلتو برداشتی اومدی کنارم نشستی گفتی مامان تولد ویک دکمه زدی وبعد گفتی مامان دعا می خوای ؟؟؟ منم گفتم بله دوباره کلیک کردی وبرام بازی هم گذاشتی قربون دنیای کودکانه شما بشم.

قربونت برم کم کم زبونت تاره کامل میشه

بازم شیرین کاری گل دخترم امروز کیف پول منو برداشتی وچون خالی بود کل گیف زیروروکردی ومیگفتی پووووول کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نزدیک 40باراینو تکرار کردی ومنم میخندیدم اخه خیلی بامزه میگفتی مادر قربونت بره

امروزم 18.3.92 داشتم ازت سوال می کردم کیو دوست داری کیو دوست نداری :

من : فاطمه زهرا کیودوست داری ؟؟؟؟؟

شما : جدو دوست ندارم !!!!

من : چرا مامانی ؟؟؟

شما :  بستنی ننیخره !!!

من : چرا میخره مامان !!1

شما : من بابایی دوست دارم بستنی کاکاوویی میخره !!!!

شما : اتم (فاطمه) دوست دارم . مامانسین دوست دارم خاله دوست دارم .

من : باباجون دوست داری ؟؟؟؟

شما : باباجون دوست ندارم !!!

همرو گفتی دوست دارم ولی باباجون و گفتی نه دلیلشو نمی دونم اخر سر جدو هم دوست داشتی قانع شدی ولی بابا جونو نه

7.4.92

جدیدن هر چی می پوشی با زبون شیرینت میگی اینو کی خریده تا مطمئن نشی ول کن نیستی فدات شم.

تا میبینی دهنم مشغوله زود میای می پرسی چی خوردی؟؟ حتی اگر زبونمو بچرخونم بازم زود میای میگی چی خوردی ما هم باید قسم بخوریم که والا و بلا چیزی نخوردم ولی کوتاه نمیای باید مطمئن شی ای جانم

8.4.92

امروز داشتی بازی میکردی که یهو دیدم داری با یه چیز می زنی روسرم متوجه شدم جارو اسباب بازی و قابلمتو برداشتی و داری به نظر خودت موهامو رنگ می کنی هی می گفتی خوشگل شدی مامانه فدات بشم چندوزه می خوای صدام کنی میگی مامانه

به مامان نسرین میگی : مامانی نسرین جون

 

31.4.92 عزیزم امروز که از مسجد اومدیم مدام بونه میگرفتی بعد از کلی بونه گرفتن اومدی دستمو گفتی گففتی بیا ایشین الاغ پر منم عصبانی شدم گفتم می خوام وضو بگیرم و شما هم یهو قهر کردی و رفتی پتوتو برداشتی رفتی تو رختخوابت منم وضو گرفتم نماز خوندم اومدی پیشم و با خوشحالی گفتی اپر تموم شد گفتم اره سریع جانمازمو جمع کردیو گفتی بشینم روی مبل تا بیام با خودت میگفتی بابایی اَبَر نداریه اومدی شروع کردی به الاغ پر و یکی یکی باید اسمامونو میگفتم و تو هم با خوشحالی میگفتی فلانی ار نداله فلانی اَبَر نداله جونم مامانی خیلی جیگر شدی متاسفانه من نمیتونم همه شیرین کاریاتو دقیق یادداشت کنم ولی سعیمو میکنم بنویسم

 

اینم قطاریه که کلا تو دوسالگی عشق اینو داشتی و مدام همش میگفتی اطار بریم بریم مشهد اامام اضا هوهو چی چی بریم تا میریم بیرون اتوبوس مسبینی با خوشحالی میگی مامان اطار اواو چی چی

 

جمعه 11.5.92 امروز عزیزم حسینیه زینبیه افطار دعوت بودیم ما هم ساعت 5 رفتیم اونجا کمی کمک کنیم اخه خاله ی مامان اونجا افطاری داشت خلاصه اونجا خیلی بازی کردی بعدشم رفتیم انصار الحسین و اونجا سرگرم بازی بودی که مامانی گفتش نبرش من میبرمش خونمون خلاصه بعدش ما رفتیم مسجد ارک وقتی برگشتیم زنگت زدم شما گفتی سلام چطوری منو اج مصور نبردیا من ایجا با مَیَم و سحر بازی کنم فردا میام فردا بلم شربازی و پاک برم گفتم داری چکار میکنی گفتی بازی کنم فردا بیام خوب منم گفتم چشم .

 

30.5.92 فدای تو بشم که داری اسم فیلم ها و کارتونو رو یاد میگیری امروز همش به من میگفتی مامان بلسون میخوام یعنی الستونو بلستونو میخوام .تا کارتون موزی شروع میشه میگی مامان موزسی ببینیم.

دیگه با وجود شما نمیشه فیلم دید انقدر سوال میکنی ادم پشیمون میکنی از فیلم دیدن همش میگی این چرا گریه میکنه ؟ نی نی کجا رفت ؟ باباش کجاست ؟ این چی میگه دقیق هر کدومه 20 باری میپرسی دفعه اول جواب میدیم دومین بار و سومین بار دیگه نمیدونم چی بگم

 

 

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)